١ می روز جهانی کارگر و حیاتی‌ترین مصاف سال پیش رو

ناصر باباميرى : می‌خواهم سخن آخر را اول بگویم: 1 می امسال، دارای اهمیتی مضاعف نسبت به سالیان پیش است؛ چرا که انتظار می‌رود سال عرض ‌اندام کردن قاطعانه ‌تر طبقه کارگر جهانی، جهت متوقف نمودن و خاتمه دادن هر چه سریعتر به جنگ افروزی‌های افسارگسیخته ‌ای باشد که از سوی قطب‌های جهانی و شرکای مرتجع منطقه‌ای آنان دامن زده شده است.جنگ‌هایی که به بهانه‌ های واهی، و صدالبته در راستای منافع سودجویانه خود در گوشه و کنار جهان، خصوصا در خاورمیانه و آسیا، به راه انداخته و کرور کرور بمب بر سر مردم بی گناه فرو می‌ریزند. طبقه کارگر، به دلیل موقعیت و جایگاه طبقاتی و اجتماعی‌اش در تولید، می‌تواند بزرگترین نقش تاریخی خود را در توقف این جنگ افروزی‌ها ایفا کند.

طبقه کارگر اروپا از انقلاب کمون و اکتبر درس‌های تاریخی و آزمون‌های ارزنده کم ندارد، سرمایه ‌داران هم هرچند برایشان تجاربی تلخ و ناخوشایند باشد به خاطر دارند این درس و آزمون‌ها را. هیئت‌های حاکمه و دولت‌ها فراموش نکرده‌اند که وقتی جنگ و نسل ‌کشی در مسیر ثروت اندوزی و گسترش قلمروها و برداشتن موانع صدور سرمایه، دیگر طمع سیری ‌ناپذیر صاحبان سرمایه را بر آورده نمی‌کرد و فکر می‌کردند هیچ قدرتی را یارای رویاروی با این جنگ نیست، طبقه کارگر وارد عمل شد. اولین کاری که کردند نگذاشتند کشتیها برای بارگیری تسلیحات و حتی آذوقه لنگر بیاندازند.

اگر در کشورهای سرمایه داری اسلام ‌زده بدلیل خوفناک‌ترین فضای خفقان و سرکوب دیکتاتورها، در پناه حمایت قطب‌های جهانی و شرکای مرتجع منطقه ‌ایشان، طبقه کارگر هنوز به مرحله ‌ای از ایجاد تناسب قوای طبقاتی پای نگذاشته که بتواند تکلیف دولت سرمایه ‌داری کشور خود را یکسره کند، و دارد برای رفتن به این مرحله سنگر به سنگر می‌رزمد و سنگ روی سنگ می‌گذارد و جلو می‌رود، کما اینکه نوک قله رفیع این مبارزات و اعتراضات را در دی ماه گذشته در برابر رژیم ایران شاهد آن بودیم و کماکان نیز این مبارزه در اعماق جامعه در جوشش و غلیان است؛ اگر هنوز موقعیت و جایگاه مبارزاتی در کشورهای استبداد زده نظیر ایران به مرحله‌ای نرسیده که بتواند روی تناسب قوای منطقه‌ای چنان تاثیرگذار باشد که جنگ افروزی‌های منطقه ‌ای را کاهش دهد. اگر مبارزه‌اش هنوز بیشتر معطوف به حق و حقوق پایمال شده اعم از دستمزدهای معوقه است، و به قیمت جانش مبارزه را پیش می‌برد، آن‌هم اگر کشته نشود یا راهی زندان نگردد؛ اگر در این کشور استبداد ‌زده به دلیل مبارزه مستمر آزادی‌خواهان و برابری ‌طلبان، دیوار ستم برزنان و مضافا بهره‌ کشی جنسیتی از آنان، ترک‌های عظیم برداشته و به مرور می‌رود این دیوارها فروپاشد؛ اگر در کشورهای اسلام ‌زده سرمایه ‌داری هنوز به بهانه «حفظ تمامیت ارضی» کشور و ده‌ها بهانه پوچ دیگری از این سنخ، تعرض افسارگسیخته دولت‌های مرتجع و فاشیست در آن‌ها سازماندهی می‌شود و ناتو آن‌را تغذیه کرده و توده‌های مردم را از هستی ساقط می نماید؛ اگر در کشورهای اسلام زده سرمایه ‌داری، قطب‌های جهانی با نیروی ناتو حامی جانیان تاریخی می‌شوند تا نسل ‌کشی مثل آب خوردن انجام گیرد و کشورهای عضو ناتو در اوج بی‌شرمی، خود را «مدافع حفظ امنیت جهانی قلمداد می‌کند»!؛ اگر مبارزه توده ‌های به ‌پا خاسته برای سرنگونی حکومت‌های خودکامه و ایادیشان، از سوی قطب‌های جهانی، و به بهانه‌ های واهی استقرار دمکراسی و برکنار نمودن دیکتاتوری از مسیر اصلی منحرف گردیده و شیرازه زندگی به کلی در آن‌ها از هم پاشانده می‌شود، در چنین شرایطی نمی‌شود از طبقه کارگر این جوامع انتظار معجزه داشت یا انتظار داشت تا ظرفیت خود را به ‌کارگرفته و توقف هرچه سریع‌تر این جنگ و خونریزی‌های منطقه‌ای را میسر کند.

اما از طبقه کارگر و آزادی‌خواهان و کمونیست‌های کشورهای خصوصا اروپایی و دیگر کشورهای پیشرفته سرمایه‌ داری می‌شود انتظار داشت که این توان بالقوه را بالفعل نموده و به محک بگذارند؛ خصوصا که تجربه تاریخی آن‌را هم داشته و دارند. طبقه کارگر آلمان طی چند ماه اخیر، تنها با به کارگیری یک سوم ظرفیت یکی از اتحادیه ‌های کارگری، برای تحقق خواست افزایش 6%ی دستمزدها و کاهش ساعت کار از 35 ساعت در هفته به 28 ساعت، سیستم سرمایه را به مصاف طلبید و در آستانه پیروزی است. اگر روزی کل ظرفیت مبارزاتی را به میدان بیاورد، یقینا دیگر نه ‌تنها مرکل جرات نخواهد نمود در رسانه ‌ها، در پاسخ به این پرسش که چرا به دولت اردوغان تجهیزات نظامی اعم از تانک فروخته، چنین گستاخانه بگوید: اگر به اردوغان تانک فروختیم متقابلا به طرف مقابلش هم سلاح ‌های ضد تانک فروختیم! بلکه قادر نخواهند بود از بندرگاه‌های کشتیرانی برای بارگیری کشتی‌ها جهت تسلیح ناوگان‌ها و فروش تسلیحات، به قیمت به تباهی کشاندن زندگی دیگر همنوعان‌شان در آن‌سوی مرزها استفاده کند. می‌خواهم بگویم طبقه کارگر و پیشروان و کمونیست‌ها در این‌سوی جهان توان و پتانسیل این‌را دارند که به حکم وجود مکانیسم‌های مبارزاتی جاافتاده که طی( اگر نتوان گفت قرن‌ها) دهه‌ ها مبارزه به دستاورد تبدیل شده، به سوی ایجاد تغییر در تناسب قوای طبقاتی گام برداشته و حتی پوزه مقتدرترین دولت‌ها را به خاک بمالند.

در همین اعتصاب اخیر بخش فلزکاران بر سر افزایش 6%ی دستمزد و کاهش ساعت کار هفتگی از 35 ساعت به 28 ساعت، که بخش وسیعی از کارگران دیگر بخش‌ها، اعم از کشتیرانی و بخش هوایی به اعتراضات‌شان پیوستند، دیدیم دولت و کارفرمایان شاکی بودند که شما با اینکارتان خسارات فراوانی به دولت و صاحبان سرمایه زده ‌اید و باید در محضر دادگاه حاضر و پاسخگو باشید و تاوان این خسارات را پس بدهید!، شاهد آن بودیم که نمایندگان پیشرو و آگاه اتحادیه در مقابل این حمله، با اقتدار جواب دادند که این تهدیدات نشان می‌دهد هنوز بخوبی متوجه ابعاد این قضیه نیستید! اگر طی یک الی دو شبانه ‌روز خسارت‌ها را تنها در چند بخش اینگونه زیانبار محاسبه نمودید باید ازاین پس، نگرانی ‌اتان از خسارات نجومی یقینا دوصدچندان باشد، چرا که ما مجبوریم بر تداوم اعتصاب تا تحقق خواست‌ها بدون کم و کاست مصر باشیم و آن‌را به دیگر بخش‌ها سرایت و در مقیاس چند میلیونی گسترش دهیم! اگر می‌خواهید توان خود را بیازماید ما هم آماده ‌ایم تا معنای این رویاروی را بهتر متوجه شوید. (نقل به مضمون)

البته هنوز این مبارزه دارد مسیر قدرتمندتر شدن خود را علیه دولت و کافرمایان می ‌پیماید و به 14 و 15 ماه آوریل موکول شده است.

بیش از یک دهه است که در اکثر نقاط جهان، کمتر شاهد جنگ میان دولت‌ها در اشکال کلاسیک آن هستیم. یعنی آن شیوه‌های رویارویی بین دولت‌ها که توسط ارتش منظم، در برابر همدیگر صف آرایی می‌کردند و تسلیحات و تجهیزات جنگی را برای به شکست کشاندن همدیگر مورد استفاده قرار می‌دادند، سپری شده است؛ هر چند آن‌زمان هم، از یک‌سو سربازان و نیروهای اجیر شده کشته می‌شدند و همچنین بیشترین قربانی و تلفات متوجه همان توده‌ های محروم و بی‌دفاع بود؛ و از سوی دیگر در پس تخریب و ویرانی‌های ناشی از جنگ چند ساله، صاحبان سرمایه و عاملین و مسببین اصلی میلیون‌ها کشته و آواره و بی‌خانمان، سودمند می‌شدند و پس از جنگ نیز جهت بازسازی ویرانی‌ها هم، همین عاملان کشتار و چپاول، سودهای کلان به جیب‌هایشان سرازیر می‌گردید؛ نظیر آنچه در جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد. اما سال‌هاست که دیگر هیئت‌های حاکمه، با نقشی که ناتو یا دیگر قطب‌های جهانی اعم از روسیه و چین به عنوان پشت جبهه با فروش تسلیحاتی و لجستیکی، یک طرف یا طرفین درگیر را تجهیز می‌کنند، نقش جدیدی برای خود آفریده ‌اند. اکنون غالبا تنها یک سوی جنگ‌ها ارتش‌های منظم است که ناتو هم در پشت آن است. نسل ‌کشی ارتش فاشسیستی دولت ترکیه – دومین ارتش مجهز ناتو- در سوریه، به بهانه «حفظ تمامیت ارضی»، نمونه بدیهی‌ تر آن‌است. نمونه دیگر، آن چیزی است که طی چند سال اخیر در کشورهای عربی به وقوع پیوسته تا مبارزات برحق مردم علیه حکومت‌های مستبد را به انحراف کشانده و رژیم ‌های دست پرورده خود را به مردم تحمیل کنند.(مورد دامن زدن جنگ داخلی در اوکراین از سوی کشورهای غربی و در راس آن آمریکا، از یکسو به منظور اشغال قلب روسیه و استقرار پایگاه ناتو در آن در حین اینکه کشور اکراین خود یکی بزرگترین ارتشهای منظم را دارد بوده، جهت تسهیل ارتباط خود در آسیا و کنترل بر بازار کشورهای آسیای غربی و از دیگر سو کم کردن هژمونی که روسیه در بخش زیادی از کشورهای زیر مجموعه اتحادیه اروپا پیدا کرده بود را باید به این فاکتورها افزود.)

این رویکرد، خود جدا از اینکه بازاری برای فروش تسلیحات آنان ا‌ست و حدیث داراز دارد، کم دردسرترین راه نیز هست که مطامع خود را در این منطقه، با دامن ‌زدن به جنگ‌های داخلی و نیابتی از این مدل تعقیب کنند. هم تلفات انسانی کمتری برای قطب‌های جهانی در پی دارد، هم اینکه به گمان خودشان، از بی ‌اعتبار شدن بیش از پیش نزد افکار عمومی در کشورهای خودشان کاسته خواهد شد. مثلا میزان کشته ‌شدگان دو قطب اصلی دخیل در دامن زدن به جنایات جنگی، که از سال 2011 تا کنون در سوریه بوقوع پیوسته، به دویست نفر نرسیده. در حالی‌که نزدیک به پانصدهزار نفر از مردم بی‌گناه، در این جنگ خانمان‌سوز قربانی شده و میلیون‌ها نفر نیز دربه در و بی خانه و کاشانه گردیده‌ اند.

در چنین اوضاع و شرایطی وظیفه خطیر انترناسیونالیستی ایجاب می‌کند که طبقه کارگر تا مرحله رسیدن به ظرفیت‌های متحول کننده و بنیادین، جهت الغای کلیت این نظام اسثمارگر، بدون اتلاف وقت، پتانسیل خود را جهت رویارویی با این کشتار و نسل‌ کشی‌های لجام گسیخته، و در جهت توقف هر چه سریع‌تر آن به هیئت‌های حاکمه نشان دهد. اگر هنوز مبارزات طبقه کارگر نتوانسته در مقیاس جهانی تکلیف این نظام را یکسره کند؛ اگر هنوز مبارزات و اعتراضات به آن درجه از رشد و اعتلای انقلابی نرسیده که متحدانه تمامی بساط استثمار و بردگی مزدی را نشانه بروند؛ ولی خصوصا در چند سال اخیر در بزرگترین مراکز صنعتی جهان اعم از آلمان، فرانسه و انگلیس، طبقه کارگر با نشان دادن تنها گوشه ‌ای (آن‌هم در اندک زمانی) از پتانسیل مبارزاتی ‌اش، که نمونه بارز آن در کشور آلمان فوقا اشاره گردید، آشکارا نشان داد که می‌تواند شریان اقتصاد سرمایه ‌داری را فلج کند. به همین اعتبار، این تغییر در تناسب قوای طبقه کارگر، که می‌رود تا محدوده بهبودی ‌های نسبی معیشت و زندگی را پشت ‌سر گذاشته و مبارزه را به سطوح فراتر ارتقاء داده و پیش ببرد، نباید رسالت‌ش را در دیگر عرصه ‌های مبارزه ‌اشان، اعم از موضع‌ گیری عاجلانه و قوی در قبال دامن ‌زدن به جنگ و کشتارهای این نظام را، به دوردست محول کند. حقیقت غیرقابل انکاریست که اگر نیروی توانمندی جلو این افسارگسیختگی نظام سرمایه ‌داری را نگیرد، بیم ان می‌رود بشریت را به لبه پرتگاه ببرد. مبارزه علیه جنگ و خونریزی در جای جای جهان و تلاش برای افسار زدن آن، بدون شک امر پیشروان طبقه کارگر و کمونیست‌ها و این طبقه بطور اخص بوده و باید باشد.

آری میخواستم بگویم امسال در حالی به استقبال 1 می روز جهانی کارگر می رویم که تقابل کار و سرمایه بیش از پیش حادتر شده و به تبع آن قطب‌های جهانی هرکدام در این رقابت‌ها برای به جیب‌زدن سود بیشتر و به تاراج بردن سرمایه دیگر مناطق، نه تنها از سر و کول همدیگر بالا می روند و بیرحمانه همدیگر را لت ‌و پار میکنند تا رقیب‌های اصلی خود را از میدان به در کنند، بلکه حاضرند برای رسیدن به مقاصد خود، سالانه جوی خون راه انداخته و صحنه ‌های تراژیک نسل‌ کشی و بند آمدن نفس نوزادان و مردم بی ‌پناه را بواسطه گاز خردل نظارگر باشند و شبانه در رسانه‌ها ژست بشردوستانه بخود بگیرند؛ سالانه ده‌ها و صدهاهزار انسان بی‌دفاع را کشتار و نسل‌کشی کنند و میلیون، میلیون انسان را آواره و خانه به دوش، راهی پشت میله ‌های مرزی کنند و روزانه در رسانه‌ های مهندسی شده دم از «حقوق پناهندگی و حقوق بشر» بزنند؛ سال‌ها حامی دیکتاتورها و جنایتکاران تاریخی گردند و شبانه روز ابراز کنند که این مردمان شریف اگر «تمامیت ارضی» کشورشان را رعایت می‌کردند به چنین سرنوشتی گرفتار نمی‌شدند و از این حرف و حدیث‌ها.

در پایان میخواهم بگویم طبقه کارگر نباید خود را دست کم بگیرد. باید به نیروی تغییر و توان زیر و رو کننده خود بلاخره یکجا به یقین برسد. نباید قلدرمنشی های سرمایه داران این مهم را از نظرشان دور بدارد که کل نعمات زندگی اعم از لنگرگاه های بارگیری و فرودگاهها و راه آهن ها و دیگر فنون و تکنولوژی که جهان را از چهار سو به همدیگر وصل نموده و با همان نیروی یدی و فکری وی که به منظور ارتقای استانداردهای زندگی و معیشت و بهبودی و پیشرفت در ارتباطات شایسته انسان امروزی، ساخته شده و راه اندازی گردیده آنان را در موضعی انفعال بیاندازد. و نباید اجازه دهند به همین سادگی این تسهیلات برای دولتها و سرمایه داران محملی گردد جهت انتقال دادن تجهیزات و تسلیحات نظامی به منظور تداوم جنگ و نسل کشی انسانهای بی دفاع در آنسوی مرزها. کماینکه پارسال خلبانان فرودگاههای آلمان در یک اقدام بی نظیر اعتراض به سیاستهای ضد خارجی دولت مرکل جهت دیپورت کردن پناهندگان افغانی پروازها را متوقف کردند. در بیان واقع اتخاذ چنین تصمیمی جسورانه جهت اعتراض به این اقدام غیرانسانی عملا دولت را در انجام فرامینش خلع سلاح نمود.

طبقه کار جهان، متحد و همدوش با آزادیخواهان و کمونیستها می تواند در اعتراض به این نسل کشیها نه به شیوه نمادین بلکه به عنوان متحد استراتژیکی دیگر همنوعانش که در آنسو و اینسوی جهان کشتار میشوند قاطعانه عرض اندام کنند. اگر این طبقه کنترل متوقف نمودن فوری کارخانه های تسلیحاتی از قدرتشان خارج است اما قادر به این هستند متحدانه چندین مراکز کلیدی را اعم ناوها، لنگرگاه های بارگیری کشتیها، فرودگاها و ترنها را از حرکت باز دارد در صورتیکه این جنگ و خونریزیهای بی لجام را متوقف نکنند.

زنده باد 1 می روز جهانی کارگر

زنده باد وحدت و همبستگی جهانی طبقه کارگر

ناصر بابامیری 14.04.2018

پ.ن: این چشم انداز ترسیم شده نباید صرفا آرزو تلقی گردد و بجای واقعیت گرفته شود بلکه مانیفست و افق مبارزاتی مصاف پیشرو باید باشد

بیان دیدگاه